پيام
+
صحنه اي تأسف بار در مراسم شب احياء شب قدر

«سيدمرتضي»
91/5/18
منتظر دلبر
ديشب در مراسم شب احياء،چند نفر جلوي من بودن که البته آخراي مجلس اومدن باکلي خوراکي وغذا، از هنگامي که نشستن شروع کردن به خوردن ساندويچ وخوراکي و زماني که مراسم قرآن به سر شروع شد
*پوريا*
شايد افطار نکرده بودن , زود قضاوت نکنيم
منتظر دلبر
آنها هنوز داشتند ميخوردن وتوجهي به مراسم نداشتند وميگفتن و ميخنديدند انگاري اومدن پيک نيک ،که يکدفعه يکيشون که کمي محسن تر بود وبه نظر ميرسيد مادرشونه باتعجب به دورو برش نگاه کرد وهمه رو قرآن به سر ديدو پرسيد چه خبره ؟؟ ويکي ديگه که جوون تر بود گفت انگار قرآن به سر گرفتن .و آن زن که به نظر ميرسيد مادرهست يک کتاب دعا برداشت که بگذاره روي سرش که جوونه دستشو گرفت وگفت انکه قرآن نيست کتاب دعاست
منتظر دلبر
ولش کن بيا يه چيزي بخورو آن زنه که مسن بود هم کتاب گذاشت کنار...
*پوريا*
خب اصلا" براي چي اومده بودن
منتظر دلبر
نه پوريا من به خوردنشون کاري ندارم بله شايد افطارنکرده بودن ولي بالاخره هر مجلسي يک حرمتي داره وبايد به آن احترم گذاشت
منتظر دلبر
نميدونم والا... شايدکمبود جا داشتن...
*پوريا*
درسته
*ياس*
همون که اومده بودن خودش ارزش داره
*سحربانو*
جاي تاسفه.....
منتظر دلبر
انشاءالله ياس جان